روزی ملا از شهری می گذشت، ناگهان چشمش به دکان شیرینی فروشی افتاد به یکباره به سراغ شیرینی ها رفت و شروع به خوردن کرد.
شیرینی فروش شروع کرد به زدن او، ملا همانطوریکه می خورد با صدای بلند می خندید و می گفت: عجب شهر خوبی است و چه مردمان خوبی دارد که با زور و کتک رهگذران را وادار به شیرینی خوردن می کنند!
الهی رحمتت را شاملم کن
سراپا عیب و نقصم کاملم کن
کمال آدمیت حق شناسیست
به جمع حق شناسان واصلم کن
هزاران مشکل در کار باشد
ز لطف خویش حل مشکلم کن
منم غافل خدایا آگهم ساز
منم جاهل خدایا عاقلم کن
نخستین منزل کوی تو تقواست
الهی سالک این منزلم کن
شب قدر شب خداست
که درآن تمام ملائکه و افضل آنها "روح" به زمین مىآیند و
با حضور در پیشگاه آقا امام زمان (عج) تمام امور را به حضرت تقدیم مىدارند؛
شب قدر، شب اتصال زمین به آسمان است و شب یافتن کلید هستى.
شب قدر شب عروج از فرش به عرش است، شب انتظار است، انتظار فرج مولا
دراین شب دعاى بندگان مستجاب مىشود و
درهاى غفران الهى به روى بندگان باز مىباشد.
شب قدر، شب بریدن از غیر خدا و پیوستن به معبود است.
و کسى که قدر ندارد، قدر ندارد.
گل هایی که در انزوای جنگل می رویند
عطر خود را منتشر می کنند
چه کسی آنجا باشد که از آن ها قدردانی کند، چه نباشد
چه کسی از کنارشان بگذرد، چه نگذرد
...ﻣﻌﻄــّﺮ ﺑﻮﺩﻥ، ﻃﺒﯿﻌﺖِ ﮔﻞ ﺍﺳﺖ؛
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎنهاﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ
و
بی هیچ توقعی لبخند میزنند و مهربانند.
تقدیــم به آنهایی که بیتوقع مهربانند...
خوشـا آنان که از حق بــرگرفتند
از این پس عشق را در برگرفتند
خوشا آنان که در شام شب قدر
کتاب اللّـــه را بـر ســـر گرفتــند.
داشتم از کنار یک دیوار مهربانی رد میشدم کفش های سالم و تمیزی توجهم رو جلب کرد. جلوتر، نگاهم به کفاش دوره گردی افتاد.
رفتم جلو و ازش پرسیدم پدرجان این کفش ها رو شما گذاشتی؟
گفت نه دیدم مردم گذاشتن اونجا، من هم اون هایی که پاره بود رو دوختم و بقیه رو واکس زدم.
به نظر من مهربان یعنی این پیرمرد...
آرامش یعنی...
قایق زندگیترا دستکسیبسپاری
که صاحب ساحل آرامش است!
الا بذکرالله تطمئن القلوب
کاش می شد در نمازم عشق را دعوت کنم...
کاش می شد بهتر ازآن با خدا صحبت کنم...
کاش می شد یک شب از شبهای عمرم با خدا
بی خیال از آب و نان در گوشه ای خلوت کنم...
کو مرادی، مرشدی یا خضرِ دانایی که من
همچو موسی مدتی در محضرش خدمت کنم...
تشنه ام من تشنه ی آبی که اسکندر نخورد
می رسم روزی به آن اما اگر همت کنم...
ترسم آخر مثل دل هایی که دورند از خدا
من به این دل مردگی های خودم عادت کنم...
باید امشب شوق رفتن در سرم پیدا شود
کوله بارم کو؟ که از "من" تا "خدا " هجرت کنم...
کو مسیرم؟ هجرت و سجاده ام؟ تا بعد از این
لحظه های خلوتم را با خدا قسمت کنم...
شهر سر تا سر پر از پس کوچه های غربت است
می روم تا در نمازم ترک این غربت کنم.
"روح ا... مالمیر"
خدایا روزهام را در این ماه مانند روزه ی روزهداران حقیقی،
و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی قرار ده،
و مرا از خواب غافلان، هوشیار ساز
و ببخش گناهم را در این روز، اى معبود جهانیان،
و از من درگذر، اى درگذرنده از گنهکاران.
حکیمی گفت مردم بر چهارگروهند:
یکی آنکه داند و داند که داناست، از وی دانش آموزید.
دیگر آنکه داند و نداند که داناست،او فراموشکار است یادش آورید.
یکی آنکه نداند و داند که نداند، بیاموزیدش.
و آخر آنکه نداند و نداند که نداند او جاهل است، از او دور باشید.
گل رفت و شمیــــــم خوشش اینـــــجاست هنـــــوز
بلبل به هــــوا ی گـــل چه شیداست هنــــوز
رفتــــی ز جهان اگــــر چه ای روح خدا
لیکن عَلَم مهر تو بر پاست هنوز
ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ...
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ...
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ...
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ...
ﻭ.....
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ...
ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ
ﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ...
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ...
ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ...
برای ﻫﯿﭽﮑﺲ ﮐﻼﺱ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﻢ...
ﻭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ...
ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ...
ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ...
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ...
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭ ...
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ...
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...
ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ...
ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ...
سوم خرداد، روز آزادسازی خرمشهر است
روز آزادسازی خرمشهر و روز آزادگی ملتی مسلمان،
روز پیروزی رزمندگان، روز خدا و روز رسیدن به عرش خدا،
روز به ثمر رسیدن واژه واژه مردانگی و غیرت و روز استقامت و ایثار،
روز خاطره ی آزادسازی و روز خاطره سازی ملت ایران.
روز قشنگ ملت ایران و روز خوب مردم خوزستان،
ملتی در برابر دنیایی از زیاده خواهی و استکبار...
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باور ها و دانشی که از محیط اطرافش میگیرد پر میشود، این کوزه اگر روزی پر شد یاد گرفتن آدمی تمام میشود، نه که نتواند، دیگر نمیخواهد چیز بیشتری یاد بگیرد.
پس تفکر را کنار میگذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع میکند و حتی برای آن میمیرد. اما آدم غیر متعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است. و صدها بار محتوای آنرا تغییر داده.
اگر شما مدتیست که افکارتان تغییر نکرده بدانید که این مدت فکر نکرده اید...
آب هم اگر راکد بماند فاسد میشود!
ولادت باسعادت سرو باغ احمدی،
آیینه ی محمدی
حضرت علی اکبر علیه السّلام و
روز جوان مبارک باد...